از بسیاری از دانشجویان حقوق که بپرسیم راجب حقوق بین الملل چه میدانید احتمالاً چند خطی راجب آن صحبت میکنند. برخی از آنان حتی تفاوت میان حقوق بین الملل عمومی و خصوصی را به درستی نمیدانند. راجب دانشجویانی صحبت میکنیم که حداقل ده واحد درسی پیرامون حقوق بین الملل عمومی و خصوصی گذرانده اند. حال سخت نیست تا درک کنیم میزان اطلاعات مردم عادی _ حتی با وجود دعوای مهم معاهده مودت _ به چه میزان کم میباشد. در دیگر جاهای جهان نیز وضع همینگونه است و دانش مردم راجب مسائل حقوقی بسیار کم است.
در زمینه حقوق داخلی نیز مشکلات به همین منوال است. درک مردم از جمله ای همچون “اسقاط کافه خیارات” چگونه است؟ گاهی مردم به یک حقوق دان مراجعه میکنند تا بفهمند یک رای دادگاه دقیقاً چه میگوید. سالها پیش در زمینه قانون گذاری دو فلسفه وجود آمد. مکتب فرانسوی یا ناپلئونی که معتقد به ساده سازی و عوامانه کردن کلمات حقوقی بود به گونه ای که همه آن را به اندازه ای بفهمند. از طرف دیگر مکتب آلمانی قرار دارد که حقوق را علمی تخصصی و ساده سازی آن را عملی غیر ممکن میداند. همانگونه که فیزیک ، شیمی و.. دیگر علوم را نمیتوان عامیانه بیان کرد حقوق نیز از این قاعده مستثنی نیست.
جهان امروز ما به غایت متفاوت شده است. جنبش هایی برای ساده سازی و عوامانه کردن علوم در جهان به وجود آمده است. سال ها پیش نظریه های پیشرفته همچون تئوری زمان- مکان ، مفهوم زمان ، مه بانگ و… جز برای معدودی از دانشمندان قابل درک نبود اما امروزه نوجوانان و جوانان زیادی به لطف ابزارهای آموزشی، نوشتن کتابهایی به زبان ساده ، ساخت مستندها و…. بدون تحصیل در این رشته ها دارای دانشی نسبی به این نظریات پیشرفته هستند. برای اطلاعات بیشتر میتوانید popular science را در اینترنت سرچ کنید و یا به سایت مجله پاپ سای سری بزنید.
وقتی از حقوق بین الملل عمومی صحبت میکنیم اولین انتقادی که به آن وارد میشود عدم وجود نیرویی برای الزام دولت ها به آن میباشد. چگونه میشود رییس یک دولت را مجبور به کاری کرد که علاقه ای به آن ندارد؟ اگر یک گام جلوتر برویم چگونه میتوان رییس یک دولت را بدون جنگ بازداشت کرد؟ سوالاتی از این دست نقاط ضعف حقوق بین الملل عمومی را به صورت واضح بیان میکند. واقعیت تاریخی نشان داده است که طریقه الزام دولت ها به انجام کاری که علاقه به آن ندارند جز از طریق اعمال فشار نظامی و اقتصادی نیست. امروزه صدای رسای سیاست بین الملل و به تبع آن حقوق بین الملل از کشورهای شنیده میشود که دارای قدرت نظامی و اقتصادی بیشتری از سایر کشورها باشند.
اما امروز قدرتی به این دو مولفه اضافه شده است که اگر تاثیری بیشتری از این دو نداشته باشد قطعاً تاثیر کمتری ندارد. قدرتی به نام رسانه و فشار افکار عمومی. در جهانی که حتی دیکتاتورها هم مجبور به نشان دادن مردمی بودن خود هستند و دولتمردان عموماً به طریقی از طرف مردم انتخاب میشوند ترس از دست دادن آرا مردم و باخت در انتخابات فاکتوری اساسی در تصمیمات سیاسی آنان است.
حقوق بین الملل با توجه به ابزاری که در اختیار دارد برای فشار به دولت ها راهی جز مراجعه به افکار عمومی و به عبارت ساده خیابانی شدن ندارد. مثال ساده آن مشکل گرمایش کره زمین است که سالها در محافل علمی پیرامون آن هشدار داده میشد اما چون تغییرات مورد نظر دارای هزینه اقتصادی زیادی بود هیچگاه جزو اولویت های دولت ها نبود. اما از روزی که این دغدغه در میان نوجوانان و به عبارتی در خیابان باز شد راه پیمایی های عظیمی در خیابان به راه افتاد ، به ناگاه نگاه ها به محیط زیست جلب و فشار افکار عمومی این دغدغه را به سیاست مداران منتقل کرد. امروزه شعارهای محیط زیستی یکی از شعارهای اولیه انتخاباتی کاندیداها شده است. امروز گرتا تنبری ، چهره رسانه ای این جنبش که ۱۵ سال بیشتر سن ندارد صدایی را بلند کرده است که سالها دانشمندان نتوانستند انجام دهند چرا که زبان مردم را نمیدانستند. تنها در سال ۲۰۱۹ بیش از ۴۵۰۰ تظاهرات توسط دانش آموزان در بیش از ۱۵۰ کشور جهان رخ داد تا سیاست مداران صدای این جنبش را بشنوند.
حقوق دانان بین المللی برای برون رفت از این شرایط راهی جز پیمودن مسیری که فعالین محیط زیست رفته اند ندارند یعنی کشاندن دغدغه به خیابان. برای بسیاری از حقوق دانان همچون دانشمندان ، خیابانی و عوامانه صحبت کردن کسر شان است. آنها ترجیح میدهند تا در پشت درهای بسته و با دیگر حقوق دانان به تبادل نظر بپردازند اما واقعیت این است که هنر ساده سازی مشکلات آنگونه که همه بفهمند امروز ابزاری است تا بتوان صدای خود را از وسط خیابان به گوش سیاست مداران رساند.